سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ملل مختلف_ عروسی در هند

ارسال‌کننده : حامد احسان بخش در : 86/7/30 1:14 صبح


در مذهب هندو، مراسم ازدواج صبح برگزار میشود که در این مراسم رقص های سنتی دسته جمعی دارند که عروس باید لباس ساده ای برای این رقص بپوشه و بعد از مراسم رقص عروس لباسش رو عوض میکنه و همون لباس قرمز بسیار سنگین رو میپوشه و بعد عروس و داماد باید کنار هم بنشینند و از بزرگترین فرد فامیل یکی یکی میان جلو و عروس و داماد باید دست و پای انها رو ببوسنند این مراسم معمولا 2 ساعتی طول میکشه چون که همه فامیل عروس و همه فامیل داماد به ترتیب سن میان جلو و ........ بعد از این پدر مقدس ( نمیدونم دیگه چی میتونم اسمش رو بذارم) میاد جلو  اول عروس و داماد دست و پای او رو میبوسند بعد پدر براشون دعا میکنه و اونها رو زن و شوهر اعلام میکنه بعد از اون پدر عروس به داماد هدیه ای میده و پدر داماد هم به عروس هدیه اش رو میده بعدش هم عسل دهن هم میذارن بعد از همه  اینها نوبت هدیه داماد به عروس میشه این هدیه همیشه یک گردنبند است که یک گردنبند خاص است زنجیرش برنجی است و به اون پلاکهای مقدسی اویزون است این پلاکها که همه طلا هستند یکیش نظر است که دو پلاک گرد است که مادر داماد اونها رو به گردنبند میبنده و چیزهای دیگه ای هم هست یکی برای سلامتی و .....
شال که دور کمر مرد است که مربوط به لباس رسمی مردهای هندی میشه که در موقع عروسی اون رو میپوشن روز عروسی این شال رو به ساری عروس گره میزنن و ۷ بار دور اتیش میچرخن.اینها در کارما به ۷ زندگی عقیده دارن و به همین خاطر در روز عروسی شال ها رو به هم گره میزنن که نشان دهنده با هم بودن و یکی شدن و زندگی همراه با هم است و ۷ بار دور اتیش میچرخند که این به این معنی است که به اتش قول میدن که میخوان در هر ۷ زندگیشون کنار هم زندگی کنن و همیشه کنار هم باشن در واقع اتش شاهدی میشه بر قولی که در این روز به هم میدن......




کلمات کلیدی :

قرعه ی فال...

ارسال‌کننده : در : 86/7/28 4:47 صبح

یا رفیق!
نمی دونم شاید من مشکل دارم!... خوشم نمیاد! همیشه رفتن به عروسی برام عزا بوده!... به نظرم از پوچ ترین کارای ممکنه! اما چه می شه کرد وقتی نتونی دودرش کنی؟!
هنوزم توش مونده م! یعنی تو فلسفه ش مونده م!... به قول معروف ولیمه دادنش رو نمی گما! این سبک عجیب غریب و برای من حال بهم زن رو می گم!
ولخرجیای الکی، اسراف الکی، دامن زدن به تجمل گرایی و...
من که هیچ رقمه قبولش ندارم!
قراره خاطره شه این پیوند؟ جورای دیگه هم می شه خاطره شه، خیلی موندگارتر و قشنگ تر!
خوشحالم که چند سالیه سفر مکه جای عروسی مد شده، هرچند خدا کنه معنویت این سفر حسن مطلع زندگیا باشه نه اینکه شادی آغاز زندگی، معنویت این سفر رو کمرنگ کنه... و بازم خدا کنه مهمونی بازگشت زوج جوان، تبدیل نشه به ولیمه ی حاجی+ عروسی!!!!!

پی نوشت:
1. قرعه ی فال به نام من بیچاره زدند!... حالا که مدیر خطرناک شده، اولین نفرم من باید باشم واس نوشتن!!!
2. جناب مدیر بی خیال پاراگراف! کوتاهش می کنیم اما ما یه مشکل داریم از بدو وبلاگنویسیمون، کسیم براش علاج پیدا نکرده! هی میریم سرخط و هی سه نقطه میذاریم! جملات کوتاه ما رو نذارین به حساب پاراگراف!
3. با این مقررات وضع شده ی جدید، بیش از این نمیشه نوشت، وگرنه حرفها بود در این ماجرا!!!!

دعامون کنید!




کلمات کلیدی :

مدیر خطرناک می‏شود.

ارسال‌کننده : حامد احسان بخش در : 86/7/28 1:51 صبح

اهالی محترم وبلاگ دومین. توجه توجه.
با توجه به تغییرات جدید وبلاگ دومین اعم از تعیین موضوع هفتگی به جای موضوع روزانه و تغییر قالب و اضافه کردن نویسنده جدید و غیره و ذالک، زین پس قوانین جدیدی نیز برای نویسندگان این وبلاگ وضع می‏گردد:
1- فونت نوشته ها باید حتما 2 تاهما و حداکثر تغییر رنگ متون، 2 رنگ می‏باشد.
2- حتما نوشته ها تراز شود. یعنی سمت راست و چپ متن میزان و یک اندازه باشد. ابزاری که کنار تغییر رنگ متن هست را باید بزنید.
3- یادداشت ها حتما باید تا قبل از ساعت 10 صبح بر روی وبلاگ قرار بگیرد.
4- یادداشت ها نباید بیش از 2 پاراگراف باشد.

دیگه نمی دونم من وقت گذاشتم این یادداشت 2 دوقیقه کمتر بود و بیشتر بود و اینا تمام. حداکثر پست ها 2 پاراگراف.
امکانات وبلاگ اعم از لینک دوستان و اهنگ و برنامه هفتگی و اینا هم پائینه.
این یادداشت هم یه میان برنامه بود و نیازی نیست وقت خاصی روی وبلاگ بمونه، هر کس نوبتشه سریع پستش رو ارسال کنه.




کلمات کلیدی :

بهتر نیست‌ عشق‌ را دعوت‌ کنیم‌ ..........

ارسال‌کننده : در : 86/7/27 1:0 صبح

خانمی‌ از منزل‌ خارج‌ شد و در جلوی‌ در حیاط با سه‌ پیرمرد مواجه‌ شد. زن‌ گفت‌: شماها رانمی‌شناسم‌ ولی‌ باید گرسنه‌ باشید لطفا به‌ داخل‌ بیایید و چیزی‌ بخورید. پیرمردان‌ پرسیدند: آیا شوهرت‌منزل‌ است‌؟ زن‌ گفت‌ : خیر، سرکار است‌. آنها گفتند: ما نمی‌توانیم‌ داخل‌ شویم‌. بعد از ظهر که‌ شوهر آن‌زن‌ به‌ خانه‌ بازگشت‌ همسرش‌ تمام‌ ماجرا را برایش‌ تعریف‌ کرد. مرد گفت‌: حالا برو به‌ آنها بگو که‌ من‌ درخانه‌ هستم‌ و آنها را دعوت‌ کن‌. سپس‌ زن‌ آنها را به‌ داخل‌ خانه‌ راهنمایی‌ کرد ولی‌ آنها گفتند: ما نمی‌توانیم‌با هم‌ داخل‌ شویم‌ .

زن‌ علت‌ را پرسید و یکی‌ از آنها توضیح‌ داد که‌: اسم‌ من‌ ثروت‌ است‌ و به‌ یکی‌ دیگرازدوستانش‌ اشاره‌ کرد و گفت‌ او موفقیت‌ و دیگری‌ عشق‌ است‌. حالا برو و مسئله‌ را با همسرت‌ در میان‌بگذار و تصمیم‌ بگیرید طالب‌ کدامیک‌ از ما هستید! زن‌ ماجرا را برای‌ شوهرش‌ تعریف‌ کرد.
شوهر که‌بسیار خوشحال‌ شده‌ بود با هیجان‌ خاص‌ گفت‌: بیا ثروت‌ را دعوت‌ کنیم‌ و منزلمان‌ را مملو از دارایی‌نماییم‌. اما زن‌ با او مخالفت‌ کرد و گفت‌: عزیزم‌ چرا موفقیت‌ را نپذیریم‌! در این‌ میان‌ دخترشان‌ که‌ تا این‌لحظه‌ شاهد گفت‌ و گوی‌ آنها بود گفت‌: بهتر نیست‌ عشق‌ را دعوت‌ کنیم‌ و منزلمان‌ را سرشار از عشق‌کنیم‌؟ سپس‌ شوهر به‌ زن‌ نگاه‌ کرد و گفت‌: بیا به‌ حرف‌ دخترمان‌ گوش‌ دهیم‌، برو و عشق‌ را به‌ داخل‌دعوت‌ کن‌،
سپس‌ زن‌ نزد پیرمردان‌ رفت‌ و پرسید کدامیک‌ از شما عشق‌ هستید؟ لطفا داخل‌ شوید ومهمان‌ ما باشید. در این‌ لحظه‌ عشق‌ برخاست‌ و قدم‌ زنان‌ به‌ طرف‌ خانه‌ راه‌ افتاد. سپس‌ آن‌ دو نفر هم‌ بلندشده‌ و وی‌ را همراهی‌ کردند
.
زن‌ با تعجب‌ به‌ موفقیت‌ و ثروت‌ گفت‌: من‌ فقط عشق‌ را دعوت‌ کردم‌! دراین‌ بین‌ عشق‌ گفت‌: اگر شما ثروت‌ یا موفقیت‌ را دعوت‌ می‌کردید دو نفر از ما مجبور بودند تا بیرون‌منتظر بمانند اما زمانی‌ که‌ شما عشق‌ را دعوت‌ کردید، هر جا که‌ من‌ بروم‌ آنها نیز همراه‌ من‌ می‌آیند
.
هر کجا عشق‌ باشد در آنجا ثروت‌ و موفقیت‌ نیز حضور دارد.

منبع:http://hakimaneha.blogfa.com




کلمات کلیدی :

کامنت خصوصی...

ارسال‌کننده : در : 86/7/26 3:14 صبح

یا رفیق!
اومده کامنت خصوصی گذاشته:
مگه نمی گن که لذتی که در بخشش و عفو هست در قصاص نیست، پس چرا امام علی (علیه السلام) و فرزندان معصومشون ، قاتل حضرت رو عفو نکردند و او را قصاص کردند؟
اولا که ما رو چه به این حرفا؟ وقتی این همه سایت و وبلاگ
پاسخگو به سوالات توی نت هست؟؟!!
دوما که... هدف ما جلب رضایت شماست!!!... برای نشان دادن توجه دومین به مخاطبین عزیز... پاسخ می دهیم!!!!

تا اون جا که من می دونم به این سوال می شه چند تا جواب داد:
اول اینکه:
امام علی(ع) توی
وصیتنامه‏شون گفتن مبادا که بعد از شهادتشون، به بهانه ی گرفتن انتقام امیرالمومنین(ع) کشتار به راه بیفته!
وقتی این جمله رو خوندم، ناخودآگاه یاد ماجرای قتل عثمان افتادم!... درسته که فرزندان امام هیچ گاه به کشتار مسلمین دست نمی زنن، اما هر چی باشه، امام حاکم زمان خودشون بودن و خیلیا می تونستن از این ماجرا سوء‏‏استفاده کنن و به بهانه ی خونخواهی خلیفه ی پیغمبر تا مدتها فتنه به پا کنند، درست کاری که در رابطه با قتل عثمان کردن! در حالیکه با قصاص شخص قاتل، جلوی این اتفاق گرفته می شه!
دوم:
این که قصاص ارجحه یا عفو بر می گرده به تشخیص ولی دم، و این جا که ولی دم امام حسن و امام حسین(ع) بودن، قطعا تشخیصشون خطایی درش نبوده، چرا که با قصاص ابن ملجم، نه به عنوان قاتل پدرشون، که به عنوان یکی از طرفداران فرقه ی ضاله ی خوارج، مخالفتشون رو با این
تفکر نشون دادن و خیلیا معتقدن این شخصیت حقیقی ابن ملجم نبود که کشته شد، شخصیت حقوقی و نوع تفکرش بود!... این در حالیه که امام حسن(ع) حتی حاضر نشدن قاتل خودشون رو رسما معرفی کنن... چه برسه به قصاص!
سوم: 
غیر از تفکر انحرافی که توی مورد پیش گفتم، یه مورد خاص تو این زمینه مطرح می شه از همون تفکرات انحرافی... خوارج امام علی(ع) رو گناهکار می دونستن... و هر گناهکاری رو
کافر!... و اگر ابن ملجم بخشیده می شد، یه جورایی غیر‏‏مستقیم روی این تفکر صحه گذاشته می شد!

یه چیز دیگه ام هست، حس خودمه نمی دونم درسته یا غلط!... و اون اینکه درسته امام حسن و امام حسین(ع) به عنوان اولیای دم ابن ملجم رو قصاص کردن ولی امام علی(ع) که فقط پدر این بزرگواران نبود!... رهبر جامعه بود! و این یعنی دیگه مساله شخصی نیس!... چی می گن مدعی العموم؟؟!!... نمی دونم!

من همین این قدر رو بلد بودم... کافی نبود برین سراغ همون سایتای پاسخگو!

...............................................
نگید طولانیه و بیشتر از دو دقیقه ها!... زمان گرفتم شد یه دقیقه و خورده ای!... اگه مال شما بیشتر طول کشید توصیه می شود  به کلاسهای تندخوانی مراجعه کنید!!!!

 دعامون کنید!




کلمات کلیدی :

انجمن حجتیه مهدویه

ارسال‌کننده : سایه ساروی در : 86/7/25 12:42 صبح

                                                                    بسم الله
نام اصلی و کامل این انجمن «انجمن خیریه حجتیه مهدویه» است. این انجمن در سال 1332 و پس از کودتای 28 مرداد ،  توسط یک روحانی به نام "شیخ محمود ذاکرزاده تولایی"، مشهور به شیخ محمود حلبی، تأسیس شد.
مواضع سیاسی مذهبی انجمن حجتیه
شیخ محمود حلبی که خود از مبارزان در جریان نهضت ملی بود، پس از شکست نهضت ملی ظاهراً به این نتیجه می‌رسد که باید از سیاست کناره‌گیری کرد و یکسره تمام توان خود را صرف مبارزه با بهاییت کند اما در این راه هم به نظر می‌آید در مواقع بسیاری مجبور به سیاسی کاری بود. اخذ مجوز برای تأسیس و فعالیت انجمن، خود از مواردی بود که نیاز به تأیید حکومت وقت داشت. در کتاب شناخت حزب قاعدین زمان، متن اسنادی از ساواک آورده شده است که دلیلی برای برخی از همکاری‌های انجمن با ساواک میباشد. 
آقای هاشمی در این رابطه می‌گوید: «قبل از پیروزی انقلاب اسلامی این‌ها داعیه‌های خاص اسلامی نداشتند، اختلافاتی که با ما داشتند این بود که ... مبارزه را بد می‌دانستند، معتقد بودند که حکومت اسلامی خالص در زمان امام زمان می‌تواند شکل پیدا کند و چون حالا نمی‌شود، پس نتیجه می‌گرفتند که خوب است که مبارزه نکنیم و با رژیم بسازیم، وارد شویم توی جریانات و خدمت بکنیم . . .
امام خمینی (ره) در روز سه‌شنبه 21 تیرماه 1362 در سخنانی فرمود:
«
یک دسته دیگر هم که تزشان این است که بگذاریدکه معصیت زیاد بشود تا حضرت صاحب بیاید. حضرت صاحب مگر برای چه می‌آید؟ حضرت صاحب می‌آید که معصیت را بردارد. ما معصیت می‌کنیم که او بیاید؟ این اعوجاجات را بردارید، این دسته‌بندی‌ها را برای خاطر خدا، اگر مسلمانید، و برای خاطر کشورتان، اگر ملی هستید، این‌ دسته‌بندی‌ها را بردارید. در این موجی که الان این ملت را به پیش می‌برد، در این موج خودتان را وارد کنید و برخلاف موج حرکت نکنید که دست و پایتان خواهد شکست

نکته‌ی اساسی در مورد انجمن حجتیه این است که این انجمن در گذر زمان نتوانست هم‌پا و همراه با تحولات جامعه، خود را متحول سازد. اعضای انجمن حجتیه بحث ایجاد حکومت اسلامی و تز ولایت فقیه حضرت امام خمینی (ره) را قبول نداشتند و با دیدگاه‌های فلسفی و عرفانی ایشان نیز همراه نبودند. این دوری و افتراق از مردم، انقلاب و رهبر آن، در فرجام، حکم به زوال انجمنی داد که خود را متناسب با شرایطی دیگر، در سه دهه‌ی پیش از پیروی از انقلاب اسلامی شکل داده بود.

برای خواندن ادامه مبحث و پاسخ به پرسش ها بر این لینک کلیک فرمائید.




کلمات کلیدی :

بهائیت و صهیونیست جهانی

ارسال‌کننده : در : 86/7/23 11:48 عصر

                                                       بسم الله الرحمن الرحیم

بهائیت
که یک آیین دست ساز و کاملا مرتبط با استعمارگرانی از قبیل انگلستان و امریکاست، در آغاز فعالیت خود را در ایران آغاز کرد.
دولت روسیه تزاری نخستین یار و مددکار بهائیان بود. اولین معبد آنها، یعنی نخستین «مشرق الاذکار» بهائیان را در شهر عشق آباد ایجاد کردند. 
هم اکنون مدارکی منتشرشده است که نقش بهائیان را در شکست نهضت جنگل و میرزاکوچک خان نشان می دهد.
همپیمان با صهیونیست های یهودی
بهائیان از ابتدای پیدایش این فرقه در «عکا»، واقع در فلسطین اشغالی کنونی، متحد صهیونیست ها در برخورد با عرب های بومی و مسلمان بودند.
نکته قابل توجه آنکه بررسی ها نشان می دهد یهودیان نقش بسزایی در پیدایش، گسترش و رشد فرقه بابیه و بهائیه داشته اند. به گواهی اسناد تاریخی 5 سال پیش از آغاز دعوت علی محمد باب، یهودیان مشهد بدون هیچ فشاری به طور دسته جمعی مسلمان شدند و اولین کسانی هم که در خراسان بابی شدند همین یهودیان جدیدالاسلام مشهد بودند.
گروهی، گرویدن یهودیان به بهائیت را تحت تأثیر انگیزه ها و منافع مادی و عده ای دیگر هدف از این کار را افزودن برحجم سیاهی لشگر دشمنان اسلام می دانند.
بهائیان ستاره داوود را مانند بابیه اسم اعظم می دانند و برای جلب محبت اسم اعظم را که شعار بهائیت است ترسیم کرده و در قبرستان یهود مدفون می سازند.
 
بهائیان در تحقق استراتژی تأسیس دولت یهود در فلسطین سهم بسزایی داشتند که استعمارگران حامی اسرائیل - بویژه آمریکا و انگلیس - به پاس همین خدمات بهائیان، آنان را همواره از حمایت های مادی و تبلیغی خود برخوردار کرده اند. تاجایی که اسرائیل در زمان شوقی افندی به عنوان مرکز اصلی بهائیان قرار داده شد.
در زمان زندگی شوقی افندی رژیم اشغالگرقدس در فلسطین به روی کار آمد واین رژیم به پاس تلاش بهائیان در ایجاد یک فرقه انحرافی مذهبی در قلب جامعه اسلامی، فرقه ضاله بهائیت را به عنوان یک دین به رسمیت شناخت و آن را جزو مذاهب رسمی کشور خود قرار داد.
ازعواملی که باعث شد اسرائیل بیشتر به بهائیان روی خوش نشان بدهد، سرمایه گذاری بهائیان وجذب سرمایه های بزرگ آنان در اسرائیل بود که باعث شکوفایی اقتصاد این رژیم نامشروع می شد. از جمله می توان به تدفین رهبران بهائی در این کشور که هرساله گروه کثیری از بهائیان را با سرمایه های کلان به آنجا می کشاند، اشاره کرد.
*به امید بیداری اعضای فرقه ضاله... یا حق.




کلمات کلیدی :

مادر یا همسر؟!

ارسال‌کننده : در : 86/7/23 10:40 صبح

به نام خدای مهربون
دوره زمونه عوض شده.قدیما دخترا از کوچیکی عروسکشون رو بر میداشتن  و یه بالش رو پاشون میذاشتن و لالایی میخوندن  و خوابش میکردن اما تو دوره ما  خاله بازی و مامان بازی واسه دختر بچه ها جذابیتی نداره   حالا دیگه میخوان مدیر بشن یا رئیس اداره . میخوان کیف سامسونت دست بگیرن و به پسرای زیر دستشون امر و نهی کنن. دیگه تو بازیاشون از  زنبیل  و دیگ آش و تنور نون  و گهواره بچه خبری نیست.
دوره زمونه عوض شده .
این دخترا وقتی بزرگ میشن کمتر به ازدواج فکر میکنن چه برسه به مامان شدن. وقتی بزرگ میشن دیگه چشم انتظاری برگشت همسرشون به خونه کار بی معناییه . دیگه از سفره شون به جای عطر سبزی خوردن تازه بوی پنیر پیتزا میاد  ،  کاش  حداقل اونم  از فرشون در اومده بود و با محبت خودشون پخته شده بود . خدا بیامرزه پدر فست فود سر خیابون رو. دیگه به جای چشم به راه بودن یه کوچولو منتظر نوبت وامشونن تا یه خونه شیک تر  یا یه ماشین مدل بالاتر بخرن.
خدا پدرت رو بیامرزه . کو فکر همسر شدن که بعدش به  مادر شدن برسن؟!

حیف...!
دوره زمونه عوض شده.




کلمات کلیدی :

متنبه شده م؟!!!!

ارسال‌کننده : در : 86/7/21 9:19 عصر

یا رفیق!
می دونم وقتی خودم تو پست قبل اعتراض کردم به عدم رعایت برنامه، باید خودم بهش پایبند باشم!
اما خب الیاس گولم زد! با خودم فکر کردم امروز نوبت منه هنوز... قبلی هم که یه اطلاعیه بود، الان هم تا تو مود توبه ام!! باید بنویسم تا دفعه ی بعد که نوبتم شه دیره!... برا همین دارم دوباره آپ می کنم!
جناب مدیر! همکاران گرامی! مخاطبان عزیز!... اگه دلایلم موجه نبود، بندازین گردن الیاس که اغفالم کرده!
...
چند تا پست قبل درباره ی صداوسیما نوشته بودم و به ویژه به سریالای ماه رمضون گیر داده بودم! نوشته بودم:
کاش دستم به سیروس مقدم و جناب جواد گلی می رسید تا ازشون بپرسم آخرش که چی؟

امشب آخرشو دیدم که چی!... هنوزم کلی بهش نقد هستا... ولی خب خداییش آخرشو خوب درآوورده بودن!... دمشون گرم! از سیروس مقدم بعید بود، که معمولا فیلما رو خوب شروع می کنه و آخرش توش آب می بنده!... واقعا قشنگ آیات قرآن رو به کار برده بودن!... دستشون درد نکنه!

پی نوشت:
گفتم چون این جا بهشون گیر داده بودم، همین جا هم تشکر کنم!... که شرط انصاف نیس فقط گیر بدیم!!!
و نتیجه ی اخلاقی این پست این که اگرم انتقاد می کنیم... (جای خالی را پر کنید!)



کلمات کلیدی :

ما را چه می شود؟!!!

ارسال‌کننده : در : 86/7/21 4:15 صبح

یا رفیق!
پس نوشت:
به توصیه ی یک همکار بدقول باید این جمله رو بنویسم این جا!
gholam_ali mojahed : خب اولش بنویسید که این یک اطلاعیه است که می‌چسبانیمش به دیوار اعلانات . غیر دومینی ها نخوانند
نخوانید دیگه!!!

این که این جا چه خبره... منم نمی دونم! اینکه چرا جناب مدیر دو روز پشت سر هم و خارج از برنامه نوشت، خب لابد دوستان رفته بودن مرخصی! اما این که چرا چهارشنبه و پنج شنبه تعطیل شد، این که چرا برنامه ی این هفته نرفت رو وبلاگ، این که چرا پستا اینقدر طولانی و با کلاس شده!... و سوات ما بهش کمتر قد میده... نمی دونم!
من فقط میدونم یه گوشه ی این وبلاگ نوشته:
قول می دیم چهار تا نکته رو همیشه تو این وبلاگ رعایت کنیم . 1- طعم شیرین دو دقیقه ، هر روز (هر شب) به روز می شود . 2- طعم شیرین دو دقیقه ، از همه موضوعات مطلب می نویسد . 3- خواندن نوشته های طعم شیرین دو دقیقه ، حداکثر دو دقیقه طول خواهد کشید . 4- طعم شیرین دو دقیقه ، همیشه از موضوعات جذاب و جالب می نویسد .
گرچه شاید این قولنامه رو جناب مدیر تنظیم کرده باشه، اما میدونم وقتی قبول کردیم این جا استخدام شیم! یعنی ما هم باید سر این قول باشیم!
پرگوییامونو که گاه و بیش از گاه! بیش از دو دقیقه مون می کنه ... باید ببخشید!  اما این ننوشتنا؟!
نمی دونم! هر چی هست من فکر می کنم قول قوله چه تو دنیای واقعی، چه تو دنیای مجازی!

جناب مدیر و همکارای گرامی! بدقولی نکنید لطفا!!!

بی نوشت:
1.اگه الان میبینید این اطلاعیه داخلی رو زدیم رو دیوار اعلانات هم من بی گناهم! ثمره ی همین بدقولیاس که ما رو بی موضوع کرده!!!
2. اگه بعد از این پست همکاران گرامی خواستن بلایی سرمون بیارن، حمایتمون کنین لطفا!!



کلمات کلیدی :

   1   2   3      >