ارسالکننده : سیدمحـمـدرضـافـخـری در : 86/10/30 8:59 عصر
بنام خدا
دیروز ، حدود ساعت شش و نیم شب (شام عاشورا) بود که به خانه پدری در شهرضا رسیدم. دیدم اس ام اسی برام رسیده از طرف یکی از دوستان اصفهانی مبنی بر اینکه پارسی بلاگ دان شده!. زود شماره دفتر توسعه رو گرفتم ببینم رفقا (حامد، حسن، مهدی ... ) چی میگن... آیا قطع شده بوده؟ آیا الان قطعه یا نه و ... اما کسی گوشی رو برنداشت.
عصر عاشورا و تعطیلی و ... با مکافات، یه دایال آپ با سرعت 32 کیلو پیدا کردم و وصل شدم دیدم بله. کسی خونه نیست. از ساعت 2:47 دقیقه عصر یه اشکال غیرمنتظره در سرویسگر وب پیش آمده که برای اولین بار بود در طی این سه چهار سال.
به سرعت مشکل رو رفع کردم و سایت شکر خدا راه افتاد(ساعت 7:01 دقیقه عصر). صفحه اصلی رو که رفرش کردم دیدم یه نوشته تازه هست با عنوان پارسی بلاگ. باز کردم دیدم بله. آقا حامد نوشته اند که 6 ساعته پارسی بلاگ قطعه و باید اونو بفروشند جاش خروس قندی بخرند...
خدا حفظشون کنه ایشالا این آقا حامد رو...
حالا هر کی خروس قندی داره و حاضره با پارسی بلاگ تاخت بزنه، اعلام کنه.
(نمی دونم نوبت کیه، ببخشید تو نوبت زدم. من قرار بوده که نخودی باشم. خیلی دلخورید به اون رئیس خروس قندی خورتون... بگید منو حذف کنه...)
یا علی
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : در : 86/10/30 2:51 صبح
یا رفیق!
کم این صحبت شهید مطهری رو نشنیده یم... همون که می گه والله و بالله ما در برابر این قضیه مسئولیم.به خدا قسم ما غافل هستیم. والله قضیه ای که دل پیغمبر اکرم(ص)را امروز خون کرده است این قضیه است. داستانی که دل حسین بن علی(ع) را خونی کرده است این قضیه است. اگر حسین بن علی (ع) امروز بود ، می گفت اگر می خواهید برای من عزاداری کنید، برای من سینه و زنجیر بزنید شعار امروز تو باید فلسطین باشد شمر امروز شما موشه دایان است . شمر 1300 سال پیش مرد و رفت شمر امروزت را بشناس...
این چند روز هم... کم از اخبار فلسطین و نوار غزه نمی شنویم! هر چند که برامون عادی شده... هرچند تعجب میکنیم وقتی برا شهیداشون عزای عمومی اعلام کنن... هرچند...
این همه جمعیت عزادار... این همه هیئت... این همه دسته... این همه حسینیه و تکیه...
اگه دم در هر کدومشون یه صندوق بود... یا حتی یه کیسه ی ساده، نفری صد تومن... می دونید چقدر می شد؟... کمترین کمکی که از دستمون میاد...
کاش... شمر امروزمون رو بشناسیم!
..................................................................
1. کاش اگر می تونیم... تو هیاتی، مراسمی ... جایی کاره ای هستیم، یادمون باشه تو همین هیات ها... شعار امروزمن و تو باید فلسطین باشد! نه فقط روز قدس!
2. اینم یه ایده ی غیر وبلاگی!
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : در : 86/10/30 1:46 صبح
یا رفیق!
نمی خواستم دیگه بیاپم اما انگاری ناچارم!
بازم برای جناب مدیر کل!... البته با عرض ادب و احترام!!!
خب...
همه پستا رو یه جا نوشتم... گفتیم باز از تکنلرژی این پارسی جان استفاده کنیم!
قشنگ زمان بندی کردم که هر چند ساعت فاصله، کدوم پست بیاد بالا و... ساعت دادیم!
...
چرا همه رو یه جا فرستاد بالا نمی دونم!
جناب مدیر کل! فکر کنم یه جلسه آموزشی جهت یادگیری ساعت برا پارسی جان بذارید ایده ی خوبی باشه!
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : در : 86/10/30 12:0 صبح
یا رفیق!
این بار قابل توجه مدیر کل!!!
اولین بار که فونت نستعلیق رو دیدم کلی ذوق کردم... اما بی کار مونده بود! تا چند شب پیش که تو چت یکی بهم گفت از این به بعد از این فونت استفاده کن برا چت... قبول کردم! چه آرامشی میده این خط نستعلیق... باز یادم افتاد که مثلا! هنر نزد ایرانیان است و بس!!!
حالا نمی دونم امکانش هست یا نه؟ اما اگه می شد این فونت به عنوان یکی از فونتای پارسی بلاگ بشه... چه لذتی داره خوندن وبلاگای خوش خط!!!!
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : در : 86/10/30 12:0 صبح
یا رفیق!
باز هم قابل توجه جناب مدیر!
یه نفر رو استخدام کنید این حجم انبوه تلنبار شده ی پست ها رو آرشیو کنه!!! هر هفته م اون برنامه ی پایین وبلاگ رو سر و سامونی بده!
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : در : 86/10/30 12:0 صبح
یا رفیق!
آدم وقتی می خواد یه ایده ای رو بده، باید یه سری چیزا باشه... حداقلش این که باید امکانات و محدودیتا رو بشناسه، تا متناسب با اون ایده بده!
این موضوع کلی یه کم آدم رو سر در گم می کنه!
هر چند باهاش زیادی موافقم!
مشکل ما اینه که فکر کردن به کارای جدید رو یا یاد نگرفته یم... یا اگه یه زمانی هم بلد بوده یم، الان یادمون رفته!!!
یه ایده دارم... برا وبلاگ و جناب مدیر!
همین سوژه عالیه! چند وقتی بذارید تمرین ایده پردازی کنیم! اما نه این جوری!... هر بار تو یه موضوع مشخص ایده بخواید!
این جوری هم می شه متمرکزتر فکر کرد، هم تمرین می کنیم برا فکر کردن به چیزای جدید، هم اگه یه دفعه یه ایده ی توپ از لابه لای ایده ها اومد بیرون می شه دنبالش کرد... شاید نیمه کاره نمونه!
مخاطبین گرامی هم می تونن تو کامنتدونی به ایده پردازی بپردازن!!!!!
خوبه ها!... شاید شد آخرش یه جشنواره هم بزنیم: ایده های نو!!!!
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : در : 86/10/30 12:0 صبح
یا رفیق!
وقتی قرار باشه تو دومین ایده بدیم... حق بدین بهم که ناخواسته ایده هام برا دومین باشه!!!
بازم قابل توجه جناب مدیر!
فکر می کنم تا حالا تو دومین... به قول یکی از وبلاگا... قلمامون نرمش می کرد!
فکر کنم بشه کاری کرد یه مدت ذهنامون نرمش کنن!
می شه هر هفته یه کتاب رو انتخاب کرد... البت کوچیک باشه که از کار و زندگی نیفتیما!!... بعد پستای هفته ی بعد راجع به اون باشه!
این جوری هم می تونیم به بالا رفتن سرانه ی مطالعه در مملکت کمک کنیم!
هم با تنوع موضوعی کتابا اطلاعات خودمون می ره بالا!
هم اگه جایی از کتاب برا کسی مبهم بود، این کار می شه یه جور مباحثه... شبهات حل می شه! تازه چون هم خوندیمش هم درباره ش نوشتیم هم پستای بقیه درباره ش بوده هم چین حک بشه... حالا حالاها یادمون نمی ره!
تازه مخاطبا هم بدونه این که کتاب رو بخونن می تونن ازش خبر بشن!
.....................................................
البت می شه برا جلوگیری از این که دومین زیادی خشک و علمی-پژوهشی نشه، هم موضوع کتابا همه رقمه باشه... هم هر کس علاوه بر این پست کتابی، یه پست هم آزاد بذاره!
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : حامد احسان بخش در : 86/10/29 7:56 عصر
سلام. یک سری تصاویر تبلیغات کشورهای خارج رو در وبلاگ می ذارم. به نظر من فوق العاده ایده های جذاب و تاثیر گذاری داره. شاید خدا خواست و ذهن شما هم کمی باز شد. البته تقریبا همه تصاویر گویاست ولی باز من برای اینکه در موقع پیری که به وبلاگ سر زدم یادم بیاد قضیه از چه قراره یه توضیحی براش می نویسم. حتما حتما ادامه مطلب رو نگاه کنید که اصل تبلیغات اونجاست.
فشنگ و سیگار هر دو کشنده هستند. فشنگ مرگ سریع و سیگار مرگ آرام.
تبلیغ هواپیما بر روی اتوبوس. به چرخ های مشترک هواپیما و اتوبوس دقت کنید.
تبلیغ نرم کنندهی مو
ادامه مطلب...
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : حامد احسان بخش در : 86/10/29 7:17 عصر
مگه این پارسی بلاگ هم واسه آدم ایده میذاره؟؟؟
شش ساعته که قطعه.
ایدهام اینه که پارسی بلاگ رو بفروشن به جاش خروس قندی بگیرن.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : حامد احسان بخش در : 86/10/29 1:8 عصر
راستش بیشتر ایدههای من برمیگرده به وقتی که جوون بودم. الان با توجه به سردی هوای فکر کنم مخم یخ زده. در ضمن با توجه به نوع کاری که میکنم بیشتر ایده ها هم اینترنتی و مجازی میشه خود به خود.
1- یکی از ایده هایی که داشتم که خب متاسفانه اجرا نشد. اینکه میگم اجرا نشد تقصیره پارسی بلاگ بود نه من. یعنی به مشکل فنی برخورد. ایده ام این بود که یک وبلاگ رو از وسط به دو نصف تقسیم کرده بودم و قرار بود دو نفر با طرز فکر متفاوت به صورت همزمان در مورد یک موضوعی در وبلاگ بنویسند. بالطبع هر نصفه مخاطبین خودش رو داشت دیگه. نمونهی نیمه سازش رو می تونید اینجا ببنید. اون بنر و مطالب فقط برای تست فنی وبلاگ از وبلاگهای دیگه کپی شده.
2- یکی از ایده هایی که در نمایشگاه بین المللی رسانه های دیجیتال دادم و البته در دوره ی نمایشگاه هم خوب استقبال شد، بزرگترین وبلاگ گروهی جهان بود. وبلاگ همنوشت. در همون چند روز نمایشگاه نزدیک به هفتصد کاربر عضوش شدن. میتونم ادعا کنم خیلی از مسئولین را هم من وبلاگ نویس کردم. البته از نوع لحظهای. ولی خب بعدش مثل بقیه ایده ها نیمه کاره موند.
3- یه ایدهی دیگه ای هم که دادم در مورد یک سایت طراحی قالب ویژه وبلاگ نویسان مذهبی بود. رونما. اونم نصفه نیمه ولش کردم.
4- یه ایدهی غیر وبلاگی هم دادم راستی. یه بار قرار بود تو خونه کباب درست کنیم، بعد این اجاقی که زیر کباب بود خیلی آتشش کم بود. بنده ایده از خودم در کردم و شلنگ گاز را در آوردم و یه لولهی مفتولی به سرش زدم و کبریت رو روشن کردم و بقیهی ماجرا. ولی شما از این کارا نکنید که خیلی خطرناکه.
کلمات کلیدی :