ارسالکننده : سایه ساروی در : 86/8/22 10:0 صبح
شیوه های پول شویی
با توجه به متنوع بودن روشهای کسب سود از اعمال خلاف، بالطبع شیوه های تطهیر پول نیز پیچیده و متنوع خواهد بود. به عبارت دیگر شیوه های پول شویی، به عواملی چون نوع خلاف انجام شده، نوع سیستم اقتصادی و قوانین ومقررات کشوری که در آنجا خلاف صورت گرفته و نوع مقررات کشوری که درآنجا پول تطهیر می شود، بستگی دارد. از معمولیترین و مهمترین روشهای پولشویی این است که پول شویان برای کاهش جلب توجه مجریان قانون به عملیات پول شویی، مقادیر زیادی پول نقد را به مقادیر کوچکی تبدیل نموده و یا بطور مستقیم در بانک سرمایه گذاری کرده و یا با آن ابزارهای مالی چون چک، سفته و غیره خریده و در مکانهای دیگر سپرده گذاری می کنند. ( اگه گفتین مثل کی؟؟؟)
ازشیوه های دیگر تطهیر پول می توان به سرمایه گذاری موقت در بنگاههای تولیدی - تجاری قانونی، سرمایه گذاری در بازار سهام و اوراق قرضه، ایجاد سازمانهای خیریه قلابی، سرمایه گذاری در بازار طلا و الماس، شرکت در مزایده های اجناس هنری و کالاهای قدیمی و انتقال پول به کشورهای دارای مقررات بانکی آزاد مثل کشور سوئیس اشاره نمود. به صورتی که پول کثیف زمانی که در فعالیتهای قانونی وارد شده وسرمایه گذاری شود، در طول گردش و دست بدست شدن با پولهای تمیز مخلوط می شود، بطوری که دیگر شناسایی آن ناممکن می گردد.
پ.ن
مسئولیت عواقب این قسمت رو به هیچوجه نمی پذیرمااااااا..... گفته باشم..
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : سایه ساروی در : 86/8/16 1:29 صبح
دیدمت امروز برادرم...
دیدمت که چه خرامان و بی دغدغه بر دستان عشق به پرواز در آمدی..
دیدمت که چگونه بال زنان، بر لوح دل مادران چرخیده و، رقص کنان و هروله گویان بر شاخسار بلند عشق، قهقهه مستانه می سرودی...
برادرم، ای پرستوی مهاجر بی ادعا، چگونه بر بازگشتت اشک شوق نریزم، که پیش از اون بر کوچ مجدد غریبانه ات، سرشگ غم بر چهره آراستم.
برادرم، امروز دیدمت و ندیدمت...
دیدمت چون باز بوی عطر یاس در تمامی کوچه های شهرم، بازگشتت را نوید میدادند.
ندیدمت، چون بر بازگشتت ، این خون بود که بجای اشک بر دیدگانمون راه نظاره ات را سد مینمود.
برادرم، در کدامین نقطه خبر بازگشتت را به مادر چشم انتظارت برسونم؟ چگونه به او بگویم که با عطر وجودت ، بوی یاسهای بهشتی و شقایقهای پرپر گشته رو به تموم خونه های شهرم ، به برکت آوردی؟؟
بگویم که: مادرم رنج و غصه را از دل باز کن که امروز عزیز دلت به مهمانی افطار، بر غروب روشن دل بازگشته..
پرستوهای مهاجر، شب ستیزان بیدار دل، میهمانان حرم بیت اللهی ، غربت زدگان دیار عشق و هستی، ای همه بود و نبودم نثار قدومتان، ای خفته بر خاک غربت، مقدمتان را ارج نهاده ، و بازگشتتان را بر لوح دلم به یاد آغازین روز عروجتان ثبت می نمایم.
بازگشتتان مبارک. کاش شرمندتون نباشیم.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : سایه ساروی در : 86/8/14 5:15 عصر
باز هوای دلم بارونیه ، آخه امروز یکی مُرد.
چقدر زخم دلم امروز سوزش داشت.
امروز یکی مُرد و من چقدر خستمه.
تبدار و منجمد، گریه خون رو امروز دیدم.
امروز همه گریه میکردن و من، چقدر سردم بود.
امروز اشک هم با من قهر بود.
فقط رد خون بر چهره اشک رو لمس کردم.
امروز چقدر زخم دلم سوزش داشت.
صبح یکی این ، اس ام اس رو برا چندمین بار برام ارسال کرد:
فقط چند ثانیه طول میکشه تا زخم های عمیقی در قلب کسانی که دوستشان داریم ایجاد کنیم ، اما سالها طول می کشه تا اون زخمها را التیام بخشیم.
امروز چقدر دلم سوزش داره.
پ.ن
ببخشید که بی موقع و بی موضوع پریدم وسط معرکه، آخه هوای دلم باز امروز بارونیه.
کامنت نمیخواد برا دل خودم نوشتم.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : سایه ساروی در : 86/8/12 9:0 صبح
آقای سید محمد خاتمی، پیش از آغاز دوران ریاست جمهوریشان در سال 1376 ، ریاست کتابخانه ملی ایران را بر عهده داشتند. ایشان به دنبال یک ترفند سیاسی از پیش تعیین شده و به سکانداری سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، و البته ائتلاف اپوزیسیون چپ و به هدف تبدیل جایگاه ریاست جمهوری به ستاد فرماندهی چپ، سکان ریاست جمهوری ایران را علی الظاهر بر دست گرفتند. بحث در لطمه وارده در طول هشت سال تاریخ ریاست جمهوری ایشون، به زیر بنای مذهبی، فرهنگی کشور و همچنین دستاوردهای دوم خرداد در عرصه های بین الملل نمی باشد. ماجرای کنفرانس ننگین برلین"، "حمایت بیچون و چرای امریکا، انگلیس و ... از گفتمان اصلاحطلبی"، "اتحاد صهیونیستی تفکر غربی علیه گفتمان اسلام ناب محمدی صلیالله علیه و آله و سلم" را می توان از دستاوردهای!!! دوم خرداد در عرصه های بین المللی شاهد مثال آورد. اکنون صحبت بر سر حضور مجدد در عرصه سیاست و مطرح نمودن نام ایشون برا انتخابات دوره بعدی مجلس می باشد.
البته آقای خاتمی هنوز بازگشت خویش به عرصه سیاست را کاملا تائید ننموده اند و گفته شده که حتی به پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات بعدی اعتقاد ندارند و به نظر میرسد که مطرح نمودن نام ایشون برا انتخابات ، ترفندی برا یکپارچه نمودن نیروهای به زعم خودشون اصلاح طلب می باشد. حالا بماند که در طیف چپ نیز هنوز موافقت صد در صد با حضور ایشون نبوده و عده ای قائل به عبور از خاتمی می باشند. در هر حال لازم به یاد آوری نمیباشد که خاتمی دورانی رو به اذهان میاره که، به زحمت میشه از اون دوران ذفاع کرد. و تکیه زدن به ستونی چنین نامطمئن ، فقط از عقل اصلاح طلبان !!! بر می آید.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : سایه ساروی در : 86/8/12 7:0 صبح
بعد از خرداد 60 نیروهاى انقلاب دچار اختلافات داخلى شدند. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى و حزب جمهورى اسلامى دو تشکلی بودند که این اختلاف در اون نمود بیشتری کرده و نهایتاً به انحلال هر دو تشکّل منجر شد. از آن زمان گرایشها و جناحهاى مخالف با یکدیگر، به چپ و راست تقسیم شدند، و این اصطلاح به تدریج محور تقسیمبندىهاى سیاسى قرار گرفت.در دوره نخستوزیرى مهندس موسوى نیروهاى موسوم به چپ بیشتر شده. این گروه بعداً به چپ سنّتى موسوم شدند، اینان خود را انقلابى، تندرو و رادیکال، ضدّ آمریکا و اسرائیل، اصولگرا، طرفدار ولایت مطلقهى فقیه، و خواهان اقتصاد بسته و دولتى معرفی می نمودند ( حالا در عمل چه مقدار طرفدار ولایت مطلقه فقیه بودند ، بماند). عمدهترین گروههاى طرفدار این جناح را مجمع روحانیون مبارز، اعضاى سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى، و دفتر تحیکم وحدت تشکیل مىدادند.البته این تقسیم بندی اولیه بوده و بماند که بعدا زمان ریاست جمهوری آقای هاشمی، سازمان مجاهدین انقلاب و دفتر تحکیم وحدت ، از چپ سنتی جدا گشته و نام چپ مدرن بر خود نهادند.چپ مدرن جریانى است که به هر دلیل، به بازنگرى در اندیشهها و نظرات خود پرداختند.
در مقابل این جناح، طیفى از نیروهاى سیاسى، موسوم به راست شدند. طیف راست موافق اقتصاد آزاد بوده و مخالف وابستگی بیش از حد اقتصاد به دولت بودند، و در همین زمینهها با دولت مهندس موسوى اختلاف داشتند. اصلی ترین تشکلهای طرفدار این گروه: جامعه روحانیّت مبارز، جامعهى مدرّسین حوزهى علمیهى قم، تشکّلهاى اسلامى همسو (یعنى مجموعهاى از گروههاى راست، که مهمترین آنها را جمعیت مؤتلفه و جامعهى اسلامى مهندسان تشکیل مىدهد). بنا به گفته خودشان ، این گروه بر ولایت مطلقهى فقیه، حفظ فرهنگ سنّتى، مدیریّت دینى، اقتصاد آزاد و بازار تأکید دارند.
این جناح نیز در زمان آقای هاشمی ، دچار تغیر و تحول گشته و یکى از نتایج آن منشعب شدن جریانى بود که گاه با عنوان راست مدرن و گاه با نام تکنوکراتها (فن سالاران) و یا مصلحتگرایان مطرح مىشوند. این جریان در مجموع معتقد به اصلاحات سیاسى، و بخصوص اصلاحات اقتصادى، توسعهى فرهنگى، خصوصى سازى، و مدیریّت علمى و کارشناس سالارىاند. عمدهترین تشکّل این گروه، کارگزاران سازندگى است .
خوب، فعلا تا ادامه بحث در ساعات آتی...
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : سایه ساروی در : 86/8/11 11:43 عصر
در طول تاریخ، اندیشمندان و سیاستمداران، تعاریف مختلفی از سیاست ارائه کردهاند اما اکثریت آنها از تعریف سادهای برای آن عاجز ماندهاند. چرا که یکی از معضلات بشر این بوده است که کسانی که عهدهدار امور سیاسی بودهاند نه تنها، رشته تحصیلی آنها علم سیاست نیست، بلکه تعریف جامع و مانعی از سیاست نیز در ذهن ندارند به همین سبب، سیاست را با امور دیگر خلط کرده و بر مشکلات بشر میافزایند.دکتر جلالی از اساتید و پژوهشگران به نام دانشگاه های ایران، تعریف ساده و جالبی برا سیاست بدین مضمون داده اند که: هر آن چه برای تدبیر در امور کشور باشد سیاست است و به این معنی سیاست مفهوم شریفی است و ارسطو نیز زمانی که از سیاست به عنوان فضیلت یاد میکرد منظور او همین بود.
در بین نظریهپردازان مسلمان، امام خمینی، سیاست را دقیقاً در معنای تمشیت امور بکار بردهاند و تمشیت در بیانات ایشان، یعنی رو به راه کردن کارها چه سیاسی و چه غیر سیاسی. تمشیت در فرهنگ معین به معنی روان کردن، راه انداختن و سامان دادن نیز آمده است.
در لغتنامه دهخدا، سیاست به معنی تدبیر، مصلحت و دوراندیشی آمده است. امامخمینی(ره) میفرمایند: سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه و تمامی ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد و اینها را به طرف چیزی که صلاحشان هست هدایت کند.
پ.ن
خوب موضوع این هفته روشن شد، سیاست . خوب البته با ابعاد مختلف اون.
فعلا این مقدمه گونه رو داشته باشین، تا باز برسم خدمتتون.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : سایه ساروی در : 86/8/1 2:36 صبح
*اولین خبر، یک داماد و دو عروس: بله این آقا داماد شجاع 28 ساله، با یک تیر دو نشان زد و در یک عمل انتحاری، دو دختر 27 و 24 ساله را به عقد خودش در آورد...(( خودمونیم، داشتن دو مادر زن هم خیلی شهامت میخواد)).
*در کره خاکی، طی سالیان سال گاه اتفاقاتی میفته که تا مدتها در اذهان باقی میمونه. از اون جمله اتفاقی که در تالار شب طلائی ، شهر قدس شهریار رخ داد. و با حضور 600 مهمان، امیرحسین 6 ساله و هانیه 4 ساله با هم نامزد شدند. جالب اینجاست که هیچ کدام از مهمانها تا قبل از ورود این دو نوگل باغ زندگی!!! به سالن ، از موضوع مهمونی خبر نداشتند...( پدر و مادر کم صبر و عجول و ...).
*پسر 24 ساله آرژانتینی با یه زن 82 ساله ازدواج کرد. و بابت این ازدواج به شهرت رسید. داماد که ( رینالدو واوکچه) نام داره، دیروز پس از جشن عروسی در شمال آرژانتین، به مهمانها گفت: من همیشه از خانمهای جا افتاده خوشم می اومده است. او در حالی که در راه رفتن به همسرش کمک میکرد، گفت: برا من مهم نیست که دیگران چی میگن، مهم اینه که من عاشق ادلفا هستم....( خوب چیه؟؟ فقط عروس یه کم زیادی جا افتاده: دی).
* تازه داماد 28 ساله اوکراینی با ساختن، لباس عروس شریک زندگیش از خامه و شکلات، همه رو شگفت زده کرد. این لباس سیزده کیلو وزن داشته و جالب اینکه ، تاج و دسته گل و گردنبند عروس، از شکر و کارامل تهیه شده. جالب تر اینکه، عروس خانم خوشحال در پایان مراسم، حاضر به تعویض لباس خود نبود.( تا حالا عروس به این شیرینی دیده بودین؟؟).
پ.ن
بابا دو تا پاراگرافه، چرا تهمت میزنین.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : سایه ساروی در : 86/7/25 12:42 صبح
بسم الله
نام اصلی و کامل این انجمن «انجمن خیریه حجتیه مهدویه» است. این انجمن در سال 1332 و پس از کودتای 28 مرداد ، توسط یک روحانی به نام "شیخ محمود ذاکرزاده تولایی"، مشهور به شیخ محمود حلبی، تأسیس شد.
مواضع سیاسی مذهبی انجمن حجتیه
شیخ محمود حلبی که خود از مبارزان در جریان نهضت ملی بود، پس از شکست نهضت ملی ظاهراً به این نتیجه میرسد که باید از سیاست کنارهگیری کرد و یکسره تمام توان خود را صرف مبارزه با بهاییت کند اما در این راه هم به نظر میآید در مواقع بسیاری مجبور به سیاسی کاری بود. اخذ مجوز برای تأسیس و فعالیت انجمن، خود از مواردی بود که نیاز به تأیید حکومت وقت داشت. در کتاب شناخت حزب قاعدین زمان، متن اسنادی از ساواک آورده شده است که دلیلی برای برخی از همکاریهای انجمن با ساواک میباشد.
آقای هاشمی در این رابطه میگوید: «قبل از پیروزی انقلاب اسلامی اینها داعیههای خاص اسلامی نداشتند، اختلافاتی که با ما داشتند این بود که ... مبارزه را بد میدانستند، معتقد بودند که حکومت اسلامی خالص در زمان امام زمان میتواند شکل پیدا کند و چون حالا نمیشود، پس نتیجه میگرفتند که خوب است که مبارزه نکنیم و با رژیم بسازیم، وارد شویم توی جریانات و خدمت بکنیم . . .
امام خمینی (ره) در روز سهشنبه 21 تیرماه 1362 در سخنانی فرمود:
«یک دسته دیگر هم که تزشان این است که بگذاریدکه معصیت زیاد بشود تا حضرت صاحب بیاید. حضرت صاحب مگر برای چه میآید؟ حضرت صاحب میآید که معصیت را بردارد. ما معصیت میکنیم که او بیاید؟ این اعوجاجات را بردارید، این دستهبندیها را برای خاطر خدا، اگر مسلمانید، و برای خاطر کشورتان، اگر ملی هستید، این دستهبندیها را بردارید. در این موجی که الان این ملت را به پیش میبرد، در این موج خودتان را وارد کنید و برخلاف موج حرکت نکنید که دست و پایتان خواهد شکست.»
نکتهی اساسی در مورد انجمن حجتیه این است که این انجمن در گذر زمان نتوانست همپا و همراه با تحولات جامعه، خود را متحول سازد. اعضای انجمن حجتیه بحث ایجاد حکومت اسلامی و تز ولایت فقیه حضرت امام خمینی (ره) را قبول نداشتند و با دیدگاههای فلسفی و عرفانی ایشان نیز همراه نبودند. این دوری و افتراق از مردم، انقلاب و رهبر آن، در فرجام، حکم به زوال انجمنی داد که خود را متناسب با شرایطی دیگر، در سه دههی پیش از پیروی از انقلاب اسلامی شکل داده بود.
برای خواندن ادامه مبحث و پاسخ به پرسش ها بر این لینک کلیک فرمائید.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : سایه ساروی در : 86/7/17 2:56 عصر
- در سالهای 45 تا 55 دو جریان فکری مجزا از هم در حوزه وجود داشت که با مسائل انقلاب سر و کار پیدا کرده بود. یکی از این جریانها همسوی امام بود.
کسانی بودند که نزد امام درس خوانده بودند و میدانستند امام دنبال چه چیزی است. 15 خرداد 42 هم که گذشته بود، همه تحت تعقیب و مراقبت بودند و هر جا هم سخنرانی میکردند، دستگیر و زندانی میشدند. اینها قاطی انجمن حجتیه نبودند، اگر چه به دلیل شناخت ناکافی از انجمن گاهی اوقات از آن حمایت میکردند، ولی در مجموع حرکت این نیروها با انجمن جور درنمیآمد.
جریان دیگر جریانی بود که فضل و درجه علمی و دینی و حوزویاش به اندازه جریان اول نبود وبه پای شاگردان حضرت امام نمیرسید، یعنی نمیتوانست در قله علم دینی حرف بزند و همیشه در سایه بود. این جریان تحت تأثیر همان بستر عوامزدگی که در فضای عمومی انجمن حجتیه به وجود آمده بود، آهسته آهسته جذب میشد. اگر به مجلاتی که آن زمان چاپ میشد مراجعه کنیم، تفاوت و تمایز اینها را بخوبی میبینیم. مثلاً رویه دارالتبلیغ آن زمان در قم به نوعی حرکت در جهت تبلیغ دین بود که مجله و ماهنامه چاپ میکرد.
این خصلت جریان دوم بود و من شرایط فعلی و آینده را از این لحاظ بسیار خطرخیز میبینم، چون ما الان در شرایط مشابهی قرار داریم. یعنی باید در مقابل رشد نگرشهای پوزویتیویستی به مسائل انسانی_ اجتماعی بایستیم. پوزیتیویسم در حرکت اجتماعی مساوی با سکولاریزم است_ اگر مساوی با الحاد نباشد. این افراد کم اطلاع و کم سواد سعی میکنند مسائل عمیق و دقیق را با نوعی هیاهوی تبلیغی و بحثهای خطابی حل کنند؛ نباید خاکریز را به دست اینها بسپاریم.
قبل از انقلاب بستر اصلی در حرکت عوامگرایانه تعدادی از طلبههایی بودند که منبر میرفتند. و اگر بخواهم تعبیر کنم تعبیر خوشایندی نیست، شاید زشت هم باشد ولی بینی و بینالله واقعیت دارد. در سالهای 45 تا 57 - 56 یک صنعت حرفهای برای ساز و کار منبر شکل گرفته و تفسیر دین به دست اینها سپرده شده بود. اگر بار دیگر به این وضعیت دچار شویم و خطر را بدرستی احساس کنیم و نیابیم که از کجا باید جلوی خطر را بگیریم، آیندهی ناخوشایندی خواهیم داشت. ما به کسانی که قد و اندازهشان به اندازهای نیست که در مسائل دین اظهار نطر کنند و مسائل دین را عوامانه تعبیر میکنند _ چه در لباس شخصی باشند یا در لباس روحانیت _ نباید اجازه بدهیم که اندیشه دینی را ترویج کنند.
پی نوشت : این هفته رو به خودم مرخصی داده بودم و اسمم توی لیست نبود. قسمتمون شد که هم دیروز و هم امروز من جای نویسندگان بنویسم.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : سایه ساروی در : 86/7/3 12:31 صبح
بسم الله الخالق الحب
همه ما با دو واژه عشق و دوشت داشتن آشنا هستیم.( بالا غیرتا تعبیر عشق خداییی و از این حرفها نکنین، منظورم همین عشقهای زمینیه). نمیدونم تعبیر شما از این دو کلمه چیه؟؟
از همون بدو جوانی و نوجوانی که به مرور با این دو کلمه آشنا شدم همیشه عشق رو یه پله بالاتر از دوست داشتن میدونستم. البته هیچوقت سعی در رجحان و برتری یکی بر اون یکی نداشتم و بهش هم فکر نمیکردم اما درناخودآگاهم، همیشه عشق رو برتر میدونستم. همیشه فکر میکردم فرد عاشق بر فرد محب رجحان داره..... تا چند روز پیش که، تو یه وبلاگ ( کدوم وبلاگ؟؟ بمونه !!)مطلبی خوندم بر خلاف این برداشت ذهنیم.
اونجا یه سری مشخصه ها برای عشق و یه سری برا دوست داشتن نوشته بود و در نهایت ، دوست داشتن رو بالاتر از عشق دونسته بود.
1-اون عشق رو یه جوشش کور و آنی ، دونسته بود و دوست داشتن رو یه پیوند خود آگاه و از روی بصیرت و در طول زمان با ریشه ای محکم
2- منشاء عشق رو غریزه دونسته بود و منشاء دوست داشتن رو نشات گرفته از روح آدمی.
3-نمایش عشق رو در قالب دلها با رنگهای تقریبا مشابه متجلی دونسته بود، با صفاتی مشترک، اما دوست داشتن رو در هر روحی با جلوه خاص اون روح و رنگی که از اون روح میگیره، متجلی دونسته.
4-عشق در هر رنگی و سطحی، با زیبائی محسوس، در نهان یا آشکار ارتباط دارد. یعنی عشق رو مرتبط با ظاهر و زیباییهای ظاهری دونسته بود و اما دوست داشتن، چنان در روح غرق است و گیج، و جذب زیباییهای روح که، زیباییهای محسوس رو به گونه ای دیگر میبیند.
5- عشق طوفانی و متلاطم، به همراه امواج بالا و پایین گشته اما دوست داشتن، بستر آرام رودیست که به آرامی جریان داشته و از یه بستر محکم سرچشمه میگیره.
و........
این مطالب با برداشتهای قبلی من در مورد عشق و دوست داشتن، خیلی متفاوته ولی نمیتونم منکر این مطالب بشم و وقتی فکر میکنم میبینم که درست گفته. حالا تو ذهنم درگیرم و واقعا نمیدونم که بگم عشق بالاتره یا دوست داشتن؟؟
عشق ریشه دارتره یا دوست داشتن؟؟
عشق رجحان داره یا دوست داشتن؟؟
و..و..و..و...... (میخواستم بیشتر توضیح بدم، ترسیدم بشه ، طعم شیرین بیست دقیقه..)
بی ربط نیست...
بس که لبریزم از تو، می خواهم
چون غباری، ز خود فرو ریزم
زیر پای تو، سر نهم آرام
به سبک، سایه تو آویزم
آری آغاز، دوست داشتن است
گرچه پایان راه، نا پیداست
من به پایان، دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
درگوشی...
انجام بعضی قولها خیلی سخته ولی خوب، وقتی آدم یه قولی میده، مرد و مردونه سر قولش وای می ایسته.( حتی اگه خانم اونم از نوع سایه باشه).
هوای حوصله ام ابریست....، اما سر قولم هستم، تا وقتی که......
کلمات کلیدی :